مقاله نگاهی ادبی به سوره يوسف (ع)
دانشجویان و کاربران گرامی محتوای این فایل جامعترین مقاله در مورد نگاهی ادبی به سوره يوسف (ع) می باشد که در قالب فایل WORD – (قابل ویرایش و آماده پرینت) و در 105 صفحه تهیه و تنظیم شده است. جهت خرید و دانلود فایل به روی گزینه افزودن به سبد خرید کلیک نمایید.
بخشی از متن مقاله :
فصل اول: كليات
مقدمه:
بسمالله الرحمن الرحيم
«قرآن، نوري است كه خاموشي ندارد؛ چراغي است كه درخشندگي آن زوال نپذيرد، دريايي است كه ژرفاي آن درك نشود، راهي است كه روندة آن گمراه نگردد، شعلهاي است كه نور آن تاريك نشود، جدا كننده حق و باطلي است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، بنايي است كه ستونهاي آن خراب نشود، شفا دهندهاي است كه بيماريهاي وحشت انگيز را بزدايد، قدرتي است كه ياورانش شكست ندارند، و حقي است كه ياري كنندگانش مغلوب نشوند. قرآن، معدن ايمان و اصل آن است، چشمههاي دانش و درياهاي علوم است، سرچشمة عدالت و نهر جاري عدل است، پايههاي اسلام و ستونهاي محكم آن است ، نهرهاي جاري زلال حقيقت و سرزمينهاي آن است.» بار ديگر خداي مهربان را شكر ميگويم كه توفيق داد تا مدتي از عمر خود را در كنار قرآن و با قرآن باشيم و خاصعانه در درگاه ربوياش مسئلت دارم كه چه در دنيا و چه در آخرت اين توفيق را هرگز از من سلب ننمايد و قرآن را همواره مونس و ياورم قرار دهد. مجموعة حاضر با نام «نگاهي ادبي به سورة يوسف (ع)» به عنوان پروژه تحقيقاتي پايان دوره چهار ساله تحصيل در رشته تربيت معلم قرآن كريم در دانشكده علوم قرآني تهران، به رشتة تحرير درآمده است.
حال سؤالاتي كه مايلم پاسخ دهم يكي اين است كه «چرا نگاه ادبي؟» و ديگر اينكه «چرا به سوره يوسف؟»
و اما پاسخ سؤال اول از اين قرار است كه همانطور كه ميدانيم، قرآن كريم به عنوان آخرين پيام مستقيم خداوند براي بندگان، تنها ريسمان استواري است كه ميتوان به آن چنگ آويخت و به كمك آن، در چند روزة زندگاني دنيوي از شر شرارتهاي دشمنان بشريت (شيطان و جنودش) جان سالم به در برد و در پناه رحمت الهي قرار گرفت. كتاب مقدسي كه از آن صحبت ميكنيم، مجموعهاي از معاني بلند و مضامين عالي انسان سازي و هدايت آدمي به سوي رسيدن به كمال است و گويندة چنين معاني نوراني، آنها را در قالب لفظهاي قابل فهم براي بشر درآورده و به او ارزاني داشته است. براي رسيدن به هر نقطه بلندي، بايد از راه مناسب آن عبور نمود. براي فتح هر قله مرتفعي بايد دامنه آن كوه را پيمود. براي دستيابي به قلة مفاهيم ارزشمند قرآن نيز راه منطقي و عقلائي آن اين است كه از دامنة الفاظ قران حركت نموده و آرام آرام بالا رفت تا به نتيجه مورد نظر رسيد. الفاظ و عبارات قرآن به منزله پلكاني است كه بدون در نظر داشن آن، تصور رسيدن به بام رفيع مفاهيم قرآني، ناممكن مينمايد. لذا اولين گام در راه شناخت قرآن، آشنايي با الفاظ قرآن است. و اين آشنايي خود مستلزم آشنايي نسبتاً كامل با زبان عربي است. چرا كه قرآن كريم «بلسانٍ عربيٍ مبينِ» آموختن اين زبان و درك مقتضيات آن، يكي از ضرورتهاي اجتناب ناپذير است.
اينجانب سعي كردهام با نگاه به قرآن كريم از زوايه ادبيات، تا حدودي اولين گام خود را در راه انس با قرآن بردارم. و چنان كه ذكر شد، استدلالم اين است كه چگونه ميتوان ادعاي «فهم» قرآن را داشت در حاليكه ذهن با فضاي ادبيات عرب بيگانه باشد؟! و اين پاسخ به كساني است كه آموختن قواعد ابتدايي زبان عربي را براي آشنايي با قرآن، امري بيهوده و راهي فرعي تصور ميكنند و بدون جدي گرفتن صرف و نحو، اهتمام خويش را صرف آموختن اقوال تفسيري مفسران كردهاند. غافل از اينكه همان مفسراني كه اينان اكنون نظراتشان را مطالعه كرده و فرا ميگيرند، روزگاري با همين قواعد به ظاهر سادة اعلال ، دست و پنجه نرم كردهاند و يا اينكه مدتها از عمر خود را صرف كردهاند تا مثلاً اعراب محلي جملات را بشناسند و خلاصه هر كس در رابطه با علوم مختلف قرآني، به نوعي صاحب نظر شده است، مطمئناً زماني در قواعد ادبيات و بلاغت عربي، استخوان خرد كرده است.
و اما پاسخ سؤال دوم:
انگيزههاي انتخاب سورة يوسف را در چند مورد ميتوانم بيان كنم:
اولاً: راهنمايي استاد گراميام به اين سوره براي كاركردن، يكي از عوامل انتخاب آن ثالنياً اين سوره شامل يكي از زيباترين قصههاي قرآن و يكي از زيباترين شيوههاي قصهگويي است. و قرار گرفتن (بيش از پيش) در جريان داستان حضرت يوسف (ع) خود يكي از انگيزههاي انتخاب اين سوره بود.
ثالثاً: به نظرم رسيد كه حجم اين سوره با نوع فعاليت بنده كه در حد يك پروژه تحقيقات است (و نه بيشتر)، متناسب است. به اين معني كه آياتش نه چندان زياد است كه عملاً نتوان آنها را مورد برررسي قرار داد و نه چندان كم است كه پرداختن به آن، كمتر از حد انتظار باشد،
بيان مسئله و اهميت موضوع:
چنان كه ذكر شد، مسئله اصلي و مهم در انجام اين تحقيق، چيزي نبوده است جز آشنايي بيشتر با فضاي ادبياتي بخشي از قرآن. از سوي ديگر، به نظر ميرسد مطالب گذشته قدري اهميت موضوع را روشن كرده باشد. با اينحال در اينجا در مقام بيان اهميت پرداختن به ادبيات قرآن، مقدمتاً عرض ميكنم كه پرودگار قادر سبحان، به موجودات اين عالم، هستي بخشيده است و در اين ميان افراد بشر را به داشتن قوة ادراك و تعقل بر ديگر موجودات برتري داده و آنها را به داشتن قدرت اراده و انتخاب گرامي داشته است. و باز از روي مهرباني، براي هدايت انسا، هاديان و راهنماياني از جانب خود، به سوي او گسيل داشته است. و معجزة جاويدان آخرين فرستادة خود را كتاب قرار داده است كه «تبياناً لكلّ شيء» است. حال اين ما و اين قرآن. در شرايطي كه اتمام دورة امتحان و آزمايش ما معلوم نيست و نميدانيم چه زماني اين اختيار و قدرت انتخاب از ما سلب خواهد شد و در حاليكه شيطان و مزدورانش دست به دست هم دادهاند تا تكتك افراد بشر را از صراط مستقيم خارج نمايند و آنها را تا ابد زبان كار سازند، در عين حال، با دانستن اين مطلب كه تنها راه بشريت تمسك به قرآن و همچنين قرآنهاي ناطق: اهل بيت عليهم السلام) ميباشد، به نظر شما آيا در روي اين كره خاكي كاري مهمتر از پرداختن به قرآن و اهتمام به فهم معاني آن كه مؤثرترين كار در جهت عمل به مضامين عالي آن است، وجود خواهد داشت؟ و آيا (چنان كه ذكر شد) اين مقصود جز در ساية همت به قرار گرفتن در فضاي زبان عربي ميسر است؟ اگر پاسخ اين سؤالات منفي است، پس به روشين مشخص است كه دست كم يكي از مهمترين موضوعاتي كه جا دارد تا مورد بررسي قرار گيرد، پرداختن به ادبيات قرآن كريم است. و خدا را شاكريم كه اكنون چنين توفيقي را به ما ارزاني داشته است هر چند كار ما بسيار كوچك است اما به هر حال از «هيچ» بهتر است.
مسئله ديگري كه علاه داشتم در ضمن انجام تحقيق به آن پرداخته شود، دربارة اعجاز قرآن، خصوصاً اعجاز لفظي آن بود.به اين صورت كه معجزة هر پيامبري، آنگاه ارزش و اهميت مييابد كه در ميان امت آن پيامبر، پرداختن به آن كار، امري عادي و رايج باشد و متخصصان زيادي در آن زمينه در جامعه فعاليت كنند و آن گاه كه معجزه بر آنها وارد ميشوند به مصداق اين ضربالمثل كه : «قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهري» بتوانند به آساني ميان فعاليت بشري و امر مافوق بشري تفاوت قائل شوند و اقرار به نبوت آن پيامبر الهي نمايند. چنانكه قرآن كريم نيز در ميان اديبان و شاعراني ظهور كرد كه خود سرآمد فضاهاي عرب بودند و با اينحال به اعجاز قرآن و عجز خود از آوردن مثل آن اعتراف كردند. ما نيز امت پيامبر هستم . و حق داريم كه اعجاز قرآن را درك كنيم. لذا قصد داشتم اين سؤال را مطرح كنم كه آيا بررسي نكات ادبي و خصوصاً نكات بلاغي آيات قرآن، ميتواند ما را در جهت رسيدن به درك اعجاز قرآن ياري كند يا خير؟
همچنين فرضيهاي كه قصد داشتم مطرح شود اين بود كه ميتوان اعجاز قرآن را درك نمود». اما پس از مدتي دريافتم كه پرداختن به اين سؤال از حوصله زماني اين تحقيق خارج است و نياز به كار بيشتر و جديتر دارد. لذا فعلاً از پرداختن به منصرف شدم و آن را به زماني ديگر» (اٍن شاءالله نه چندان دور) موكول نمودم.
شيوه انجام تحقيق:
شيوه اين تحقيق بصورت مطالعه كتابخانهاي و تحقيق در ميان مطالب كتبي ميباشد. در انجام اين كار، ابتدا حضور آيات سوره يوسف در كتابهايي همچون «اتقان» و « مغني الاديه» مورد بررسي قرار گرفت. همچنين از تفاسير ادبي چون «كشاف» و «جوامع الجامع، مطالبي بصورت فيش برداري تهيه شد. نيز از تفسير الميزان، مطالب ادبي استخراج گرديد. سپس اين مطالب در متن اصلي تحقيق مورد استفاده قرار گرفت.
محدوديتها:
يكي از بزرگترين مشكلات اين كار، كمبود محسوس منابع است. كه به خودي خود ميتواند باعث عدم تنوع در بيان اقوال و نظرات شده و از كيفيت تحقيق بكاهد. مسئله ديگر اين است كه در همان منابع موجود هم، گاه يك عبارت عيناً در چندين كتاب مختلف تكرار ميگردد و حتي مثالها بصورت مشترك جلوه ميكند كه عملاً باعث ميشود تا مثلاً از بين دو يا سه منبع مختلف، تنها يكي مورد استفاده قرار گيرد.
مسئله ديگر (كه البته كاملاً شخصي ميباشد) مسئلة ضيق وقت بود كه به نوبه خود باعث افت كيفيت گرديد.
فهرست مطالب :
فصل اول: كليات
مقدمه
بيان مسئله
اهميت موضوع
شيوة تحقيق
محدويتها
توضيحات
فصل دوم: نگاهي ادبي به سوره يوسف(ع)
فصل سوم: خلاصه و نتيجهگيري
منابع و مآخذ
نکات مهم : پس از پرداخت وجه لینک دانلود به شما نمایش داده میشود و برای اطمینان بیشتر یک لینک دیگر به ایمیل شما ارسال میگردد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.