کتاب مهتاب
قسمتی از داستان:
در آن روز که پدرم میمرد چند لحظه بیدار و هوشیار شده بود. بقول معروف (چراغ روشن کرده بود). جز من فرزند دیگری نداشت. من خیلی بچه بودم. در کلاس سوم دبستان خودم تحصیل میکردم. پیداست که پدرم چقدر دوستم میداشت. در انتهای یک بیماری چند ماهه که توش و توانش را ذره ذره ربوده بود چند لحظه بجال آمد. بیدار و هوشیار شد و پاشد و نشست و گفت: ناصر کجاست؟ مادرم به این امید که مریضش از خطر مرگ خلاص شده از خوشحالی فریاد کشید: هنوز از مدرسه برنگشته. بگو ببینم چه میخواهی؟ گرسنه ای؟ تشنه ای؟ آهی عمیق کشید. چشمانش پر از اشک شد و گفت..
اطلاعاتی در مورد نویسنده:
جواد فاضل علوم مقدماتی فارسی و عربی را نخست در نزد پدر خود فرا گرفت و سپس به تهران آمد و نزد شیخ محمد آشتیانی به آموختن فقه و اصول پرداخت و آن گاه دوره دانشکده معقول و منقول (معارف اسلامی) را گذرانید و از سال 1319 وارد عرصه نویسندگی و همکاری با مطبوعات شد. اونویسنده و مترجم بزرگ و محبوبی بود و بسیاری از آثارش در آن دوران بسیار پرفروش بود.
جواد فاضل در سال 1295 در ایران شهر آمل چشم بدنیا گشود و در سال 1340 در تهران بر اثر بیماری قلبی درگذشت. از کتاب های جواد فاضل میتوان رمان دختر همسایه, کتاب فرزند عشق, کتاب عشق و اشک, کتاب مهتاب و چندین کتاب دیگر را نام برد. اکثر تمرکز و فعالیت وی بر روی رمان های عاشقانه بود. در کتاب های او زیبایی در اوج سادگی که در آن دوران حال و هوای خودش را داشت موج میزند. بسیاری از مردم با کتاب های وی خاطرات شیرین دارند…
نقد و بررسی‌ها
هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.