کتاب نوش
قسمتی از داستان:
جمشاد نیز جوان بود, جوانی پاکیزه دل و هوشیار, جوانی پاکدامن و خوش رفتار, جوانی پر شور و عصبی, جوانی زیبا, بسیار زیبا… چشمان سیاه درشتش که اندکی در چشمدان فرو رفته بود نور دقت و سلامت و در عین حال اثر سرگشتگی و حیرت داشت, پیشانی صاف و بلندش از دو طرف با همه سفیدی و صفایش میان موها پیش رفته, و در وسط آراسته به دسته مویی براق و مرتب بود, هیچ چیز بر چهره اش وجود نداشتکه زننده باشد, بر عکس چه بسا چیزها داشت که دل را سوی خود می کشاند, در این میان بهتر از همه…
اطلاعاتی در مورد نویسنده:
حسینقلی مستعان متولد 1283 تهران – درگذشت 15اسفند 1361 مترجم و داستاننویس ایرانی است. مستعان پس از اتمام دوره دبیرستان در دارالفنون مدتی در مدرسه علوم سیاسی بهتحصیل پرداخت. کار روزنامهنویسی را از آغاز قرن هجری شمسی و از 17 سالگی به عنوان روزنامهنگار و عکاس در روزنامه نیمهرسمی «ایران» آغاز کرد و چون بهکار روزنامهنگاری علاقهٔ زیادی داشت خیلی زود بهسردبیری آن روزنامه رسید. مستعان قصهنویسی را از سال 1314 در مجله «مهرگان» شروع کرد. او دستی هم در ترجمه داشت: معروفترین ترجمهٔ او رمان بینوایان شاهکار ویکتور هوگو است که در سال 1310 به فارسی برگرداند و ابتدا به صورت پاورقی در مطبوعات منتشر کرد.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.